English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (1118 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
temper U درست ساختن درست خمیر کردن
tempered U درست ساختن درست خمیر کردن
tempers U درست ساختن درست خمیر کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to manufacture [into] U ساختن [درست کردن] [به]
to hammer out U ساختن بکوشش درست کردن
library paste U نوعی خمیر چسبنده که ازنشاسته درست میکنند
make U درست کردن ساختن اماده کردن
makes U درست کردن ساختن اماده کردن
joins U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
intersections U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
join U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joined U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
coincidence function U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
and U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
OR function U تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
meet U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersection U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meets U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
conjunction U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
conjunctions U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
disjunction U تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
either or operation U تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
assertion U 1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
alternation U تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
unions U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
union U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
false U 1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
perfected U ساختن چیزی که کاملا درست است
perfecting U ساختن چیزی که کاملا درست است
perfect U ساختن چیزی که کاملا درست است
perfects U ساختن چیزی که کاملا درست است
judiciousness U قضاوت درست تشخیص درست
be the spitting image of someone <idiom> U درست مثل کسی بودن [درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . U این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
exjunction U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
EXOR U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
alternative U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
alternatives U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
difference U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
differences U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
exclusive U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
fashion U درست کردن
fashioned U درست کردن
fix up U درست کردن
fashioning U درست کردن
cleanest U درست کردن
gullies U درست کردن
cleaned U درست کردن
set in order U درست کردن
redd U درست کردن
clean U درست کردن
cleans U درست کردن
gulleys U درست کردن
fashions U درست کردن
fettle U درست کردن
weave U درست کردن
concocts U درست کردن
builds U درست کردن
weaves U درست کردن
buildings U درست کردن
indite U درست کردن
concocting U درست کردن
concocted U درست کردن
concoct U درست کردن
make U درست کردن
gully U درست کردن
makes U درست کردن
set right U درست کردن
to get up U درست کردن
build U درست کردن
to riven laths U یا درست کردن
trims U درست کردن
trimmest U درست کردن
correct U درست کردن
trim U درست کردن
to sct aright U درست کردن
fabricate U درست کردن
fabricated U درست کردن
fabricates U درست کردن
fabricating U درست کردن
manufactured U درست کردن
to put in to shape U درست کردن
manufactures U درست کردن
to erect into U درست کردن از
manufacture U درست کردن
make up U درست کردن
to set U درست کردن
shapes U درست کردن
to cleanvp U درست کردن
adapt U درست کردن
to fix up U درست کردن
corrects U درست کردن
to set to rights U درست کردن
to set in order U درست کردن
shape U درست کردن
to put to rights U درست کردن
correcting U درست کردن
denial U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
NAND function U تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
symmetric difference U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
denials U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
dispersion U تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
exact U تحمیل کردن بر درست
re form U دوباره درست کردن
orthoepy U فن درست تلفظ کردن
exacted U تحمیل کردن بر درست
hedged U خاربست درست کردن
image erection U درست کردن تصویر
to mill flour U ارد درست کردن
hedges U خاربست درست کردن
die sink U خزینه درست کردن
to toss up U زود درست کردن
exacts U تحمیل کردن بر درست
frame U پاپوش درست کردن
team U دسته درست کردن
recondition U دوباره درست کردن
roughcast U اجمالا درست کردن
railroads U پاپوش درست کردن
ponds U حوض درست کردن
pond U حوض درست کردن
railroad U پاپوش درست کردن
dowel U میخچه درست کردن
scrambling U املت درست کردن
scrambles U املت درست کردن
scrambled U املت درست کردن
teams U دسته درست کردن
reconditioned U دوباره درست کردن
to make something U چیزی را درست کردن
manipulate U با استادی درست کردن
manipulate U با دست درست کردن
manipulated U با استادی درست کردن
manipulated U با دست درست کردن
manipulates U با استادی درست کردن
manipulates U با دست درست کردن
To put things straight(right). U کارها را درست کردن
corn popping U درست کردن چس فیل
reconditions U دوباره درست کردن
scramble U املت درست کردن
hedge U خاربست درست کردن
stage craft U فن درست کردن نمایش
strike off U بی زحمت درست کردن
to weave a plot U دوزوکلک درست کردن
blow down U بافوت درست کردن
dresses U درست کردن لباس
to word up U کم کم درست کردن کم کم رسانیدن
dress U درست کردن لباس
vint U درست کردن یا ریختن
orthopaedy U فن درست کردن انامهای ناقص
extemporised U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
vault U گنبد یاطاق درست کردن
rig U با خدعه وفریب درست کردن
extemporises U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporising U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporizing U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporizes U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporized U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporize U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
rigs U با خدعه وفریب درست کردن
spelled U املاء کردن درست نوشتن
rigged U با خدعه وفریب درست کردن
he is blowing glass U شیشه را با فوت درست کردن
top a gap U رخنهای راگرفتن درست کردن
vaults U گنبد یاطاق درست کردن
spells U املاء کردن درست نوشتن
organising U تشکیلات دادن درست کردن
agree U ترتیب دادن درست کردن
to put up ones hair U مویاگیس خودرازنانه درست کردن
organize U تشکیلات دادن درست کردن
agreeing U ترتیب دادن درست کردن
to put up U زنانه درست کردن جادادن
organizing U تشکیلات دادن درست کردن
organizes U تشکیلات دادن درست کردن
to check up U درست رسیدگی یاحساب کردن
to play up U درست و حسابی بازی کردن
agrees U ترتیب دادن درست کردن
geometrize U با قواعد هندسی درست کردن
spell U املاء کردن درست نوشتن
organises U تشکیلات دادن درست کردن
except U تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
equality U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
to tick U کار کردن به نحوه ویژه یا درست
To fake an oil – painting . U یک تابلوی نقاشی قلابی درست کردن
to roll a huge snowball U گلوله بزرگی از برف درست کردن
addled <adj.> U گیج و ناتوان در درست فکر کردن
to set up somebody [for something] U پاپوش درست کردن برای کسی
to spin out U امتداد دادن مفصلا درست کردن
to frame someone U پاپوش درست کردن برای کسی
orthopaedic U مربوط بفن درست کردن اندامهای ناقص
melodramatist U کسیکه کارش درست کردن melodrama باشد
straight from the horse's mouth <idiom> U درست از خود شخص نقل قول کردن
gather U و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
gathered U و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
to pattern out U ازروی نمونه درست کردن مطابق الگویاقالب طرح کردن
to tuck in a child U پتوی روی بچه را درست کردن [که سرما نخورد]
osteoclasis U استخوان شکنی برای درست کردن اندان ناقص
to tuck up a child [British E] U پتوی روی بچه را درست کردن [که سرما نخورد]
pullicate U پارچهای که برای درست کردن دستمال رنگی بکارمیرود
dress U لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
labourvt U بزحمت درست کردن مفصلابحث کردن بدرازاکشیدن
dresses U لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
to ran a person hard U کسیرا ازپشت سردنبال کردن درست پشت سرکسی دویدن
hardest U که پیش از کار کردن درست وسیله باید ترمیم شود
hard U که پیش از کار کردن درست وسیله باید ترمیم شود
Recent search history Forum search
1Potential
1A hero can affect on the people.
1strong
1To be capable of quoting
1ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
1set the record straight
1Arousing
1chand sabaei is correct or chand sabahi
1pedal pamping
1construed
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com